چرا تربیت های ما ماندگار نیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
میخواهم فرزندم رفتارهایی را انجام دهد
میخواهم فرزندم رفتارهایی را ترک کند
مشاور با اعتماد به نفسی همیشگی بلند شد و به سمت وایت برد اتاق مشاوره اش رفت ماژیک را برداشت و شروع به کشیدن جدول نمود بالای جدول نوشت : لیست پاداشها و شروع کرد به توضیح دادن که شما رفتاری را که میخواهید ایجاد شود انتخاب کنید و با فرزندتان در مورد پاداشهایی که مورد علاقه اش هست صحبت کنید و داخل این لیست بنویسید و با هربار انجام آن رفتار سریع آن پاداش را به او بدهید تا با تکرار این رفتار فرزند شما به آن رفتار عادت کرده و بعد از مدتی در درون او نهادینه شود. و اگر میخواهید رفتاری کاهش یابد امتیازاتی را در نظر بگیرید که با انجام آن رفتار فرزندتان را از آن امتیاز محروم کنید تا به مرور زمان آن رفتار کاهش یابد
این بخشی از روش برخی مشاورین برای ایجاد یا کاهش رفتار در کودکان و نوجوانان است
حتی برخی متولیان فرهنگی و تربیتی جامعه ی ما هم از همین روش برای فعالیتهای تربیتی و فرهنگی خود استفاده میکنند. برنامه هایی مثل مسابقات کتابخوانی، حفظ قرآن ، نهج البلاغه خوانی، کارت نماز و نمره ی انضباتی بالا و … همچنین محروم نمودن متربیان از برخی امتیازات بخاطر انجام برخی اشتباهات و خطاها نمونه ای از همین روش میباشد یعنی روش پاداش و تنبیه و جریمه. اما بدون هیچ جانبداری و تعصب نسبت به برخی برداشتهای به ظاهر دینی و تربیتی وقتی به نتیجه ی این اقدامات نگاه میکنیم چند درصد از رفتارهای مذکور در جای خود ایجاد و کاهش یافت؟
چقدر مسابقات کتابخوانی نوجوانان را کتابخوان کرد؟
چقدر کارتهای نماز باعث نماز خوان شدن کودکان دیروز و جوانان امروز جامعه ما شده؟
چه میزان محرومیتها و تنبیه ها جلوی پرخاشگری نوجوانان و قانون گریزی آنها را گرفت؟
آنچه در ادامه بیان شده نه به معنای نادیده گرفتن تلاشهای خالصانه ی متولیان تربیتی پیشکسوتمان بلکه کسب تجربه برای اصلاح روش متولیان کنونی فرهنگی تربیتی جامعه است که بر اساس قانون و اصل «لزوم آزمون و خطا در فعالیتهای فرهنگی» بیشتر به نتایج گذشتگان توجه کنیم.
همه میدانیم آنچه باعث انجام رفتاری میشود «انگیزه » است. انگیزه موتور مخفی هر رفتار خودآگاهی محسوب میشود اما آیا میتوان همین انگیزه را باعث تکرار رفتار خود خواسته شود؟
با زهم از مثالهای بالا استفاده میکنم. قبول داریم در بسیاری از موارد کارت نماز و یا نمره انضباطی باعث انگیزه نمازخواندن دانشآموزان شد. همچنین برخی محرومیتها باعث انگیزه ی کاهش برخی بداخلاقیها در اردوی دانشآموزی شد اما چقدر در نمازخوان ماندن و خوشآخلاق ماندن آنها اثر گذاشت؟
یکی از کهنه کارهای فعالیتهای تربیتی تعریف میکرد که اخیرا توانسته بود از طریق گروههای مجاری با یکی از متربیانش که حدود 30 سال پیش در یکی از کانونهای تربیتی شهرشان مربیش بوده ارتباط بگیرد که بعد از گپ و گفتی با ایشان متوجه میشود این تربیت یافته ی برنامه های چند ساله ی تربیتی آتئیست شده !!!
امروزه شاهد رفتارهای ناشایستی از طرف جوانهایی هستیم که دانشآموزان دیروز مدارسی بودند که متاثر از قوانین پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران وظیفه ی برگزاری برنامه های تربیتی و فرهنگی بصورت رسمی با مدیریت افرادی با عنوان « دبیران و یا معاونین پرورشی » را به عهده داشتند.
هرچند مطالعه ی گزارشان صادره از مدارس مذکور رضایتمندی نسبی را بخاطر تعداد نفرات شرکت کننده در نماز جماعت یا مسابقات فرهنگی تربیتی و برنامه های دیگر فرهنگی به همراه دارد که نشان از موفقیت آن مدارس در ایجاد انگیزه بین دانشآموزان بوده اما قرار شد روی خروجی فعالیتها قضاوت کنیم.
باز هم تاکید میشود که نه قصد این مقاله سیاهنمایی است و نه نادیده گرفتن زحمات متولیان بلکه به دنبال بررسی یک مسئله ی مهم در جامعه است لذا باید این واقعیت را قبول نمود که آمار طلاق ، خشونت ، فساد اخلاقی ، اعتیاد، تخلف ، تعرض، اختلاس ، قانونگریزی، ضعف معنویت و اخلاق و … در بخش قابل توجهی از جامعه ی جوان تربیت یافته ی نظام تربیتی جمهوری اسلامی فریاد میزند آن انگیزه ها ماندگار نبوده.
به نظر میرسد آنچه در بسیاری از تصمیات تربیتی و فرهنگی نادیده گرفته شد نوع دیگر انگیزه بود و آن «انگیزه ی درون یاب» میباشد.
هر آنچه برگزار شد عمدتا انگیزه سازهای بیرونی بوده به همین خاطر ماندگاری کمی را به همراه داشت عملکرد را تضعیف خلاقیت را نابود ارزش کار خوب را کاهش رفتار غیراخلاقی را تقویت و باعث محدود نگری مشد الا اینکه بخاطر استمرار و یا تغییرات و برنامه های دیگری تبدیل به انگیزه های درونیاب شده باشد ولی کمتر برنامه ای توسط متولیان رسمی در جامعه برگزار گردید که بتواند انگیزه های درون یاب در افراد ایجاد کند.
پس آنچه ضمانت استمرار انجام یا کاهش رفتاری را بالا میبرد انگیزه های درونیاب است.
براساس تحقیقات گسترده ایکه از سال 1949 میلادی توسط هری هارلو روانشناس دانشگاه ویسکانسین شروع شد و توسط دیگران در دهه اخیر تکامل یافت انگیزه بعنوان محرک رفتار انسان به دونوع تقسیم شد انگیزه های درون یاب و برون یاب که قویترین محرک انگیزه های درون یاب به اثبات رسید. اینکه افراد با استقلال و خواسته ی خودشان تصمیم به انتخاب سبک یا رویکردی نمایند ضمانت ماندگاری آن بسیار بیشتر است از اینکه با انگیزه های برونیاب مواجه شوند.
هرچند سیاست تشویق و تنبیه را نمیتوان کامل ناکارامد دانست چون در جای خود قابل اجرا و لازم الاجراست اما بعنوان روشی تربیتی به منظور استمرار تصمیمات نمیتواند روش مطلوبی باشد.
حکمت این مسئله برمیگردد به فطرت انشانها. از ویژگی فطری تمامی انسانها استقلال است. هیچ انسانی مایل به تحمیل نیست. آنچه خودش بخواهد مورد علاقه اش است وآنچه نخواهد را نمیتوان با جایزه و … مورد علاقه اش نمود. اگر انگیزه ی انجام آنرا پیدا میکند بلحاظ لذتی است که از جایزه میبرد نه انجام آن فعالیت و این مسئله ی بسیار مهمی است. آیا تکرار آن باعث عادت نمیشود؟ لزوما اینگونه نیست چون باز برمیگردیم به استقلال طلبی فطری انسان. اگر خودش به این رسید که این رفتار لذتبخش است و یا لذتی را به همراه دارد مستقلا میپذیرد و انجام میدهد وگر نه نه
امیدوارم در مقاله بعدی بتوانم درمورد چیستی و چگونگی انگیزه های درونیاب مقاله ای را تقدیم خوانندگان عزیز نمایم.
بهترین فردا را برایتان آرزو میکنم